کتاب:یک روز مانده به عید پاک
نویسنده:زویا پیرزاد
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز من:۸/۱۰
نقل از کتاب:
‘خدابیامرز مادرم هیچوقت حال و حوصلهی هیچ کاری نداشت. شاید برای همین همیشه کلافه بود.’
من همیشه قبل از خریدن هر کتاب کلی در مورد آن تحقیق کرده و زیر و بم آن را درمیآورم!
ولی خرید این کتاب، به توصیهی یک کتابفروش صورت گرفت و من بسیار خوشحالم که به آن توصیه گوش کرده و کتاب را تهیه کردم.
داستان کشش مناسب و گاها شدید را برای ادامه دادن دارد، زمان زیادی بود داستانی نخوانده بودم که کنجکاو باشم در ادامه چه اتفاقی میافتد.
ولی هنگام خواندن این کتاب به چنین کنجکاویی دچار شدم، این امر سرعت مطالعه و درنهایت لذت بردن از مطالعه را بیشتر کرد.
آنطور که اول کتاب هم میگوید زویا پیرزاد یک نویسندهی ارمنیتبار ایرانی است.
فضای داستان فضایی جالب و جدید است، بهگونهای هم ایران هست و هم ایران نیست.
گمانم داستان در یکی از شهرهای شمال روایت میشود، ولی رسم و رسومی مخصوصی که دارند برای من زیادی ناآشنا بود.
خواندن داستانی از قوم دیگر و آشنا شدن با اعتقادات و رسم و رسومهایشان آن هم در ایران، هیجانانگیز بود.
کتاب در مورد پسری است به نام “ادموند”، در ابتدای داستان و فصل اول که “هستهی آلبالو” نام دارد کودکی این پسر روایت میشود، این بخش در مورد کشمکشهایی است که به عنوان یک کودک دارد.
شکلگیری افکار در ذهن کودک، که حاصل تربیت خانوادگی است را به خوبی به تصویر میکشد.
پدر ادموند یک مرد مستبد و سختگیر است و مادرش هر چیزی است خلاف پدرش و این جدالها تاثیری عجیب روی کودک میگذارد.
او با آنهمه درگیری پسری پرخاشگر نیست، او فقط پسری شکسته و آسیب دیده است.
با وجود درگیریها و مشکلاتش او فکار بزرگتر از سنش ندارد و ما میتوانیم ببینیم دغدغههای او دغدغهی یک بچه است نه بیشتر.
نویسنده هیچوقت مستقیم از ترس و اضطراب کودک صحبت نمیکند ولی اتفاقات به گونهای هستند که میشود ترس و اضطراب او را در داستان احساس کرد.
قسمت دوم با نام “گوش ماهی” در مورد ادموند است که خودش پدر شده و ما میبینیم او چهطور پدری میشود.
و میبینیم که با گذشت سالها در همان جامعه چه بر سر اعتقاداتی آنچنان محکم و خدشهناپذیر میآید.
قسمت سوم با نام “بنفشههای سفید” هم در مورد میانسالی ادموند است، اینکه چطور هنوز به گذشته متصل مانده و خاطراتی را حتی از کودکیاش با خود دارد.
مادری که از دست داده، خانهای که در آن بزرگ شده.
نویسنده شخصیتها را به گونهای خلق کرده که میتوان گفت خاکستری هستند، هیچ خوب و بد مطلقی در مورد آنها وجود ندارد.
هیچ آدمی در این کتاب شخصیت کامل، مصون از بدی و سرشار از خوبی ندارد.
آنها هم همه انسان هستند.
یک پاسخ
حتما تهیه اش میکنم گلم….مطمئنا کتابی ک تومعرفش باشی ازبهترین هاست🌹