کتاب:دموکراسی یا دموقراضه
نویسنده:سید مهدی شجاع
انتشارات:نیستان
امتیاز من:۶/۱۰
کتابی که مطالعهاش برای آگاه تر شدن هرچه بیشتر، ضروری است.
داستان با توصیف پادشاهی ممول بر کشور غربستان که به گفتهی خود نویسنده، سرزمینی از زمان بسیار بسیار قدیم و مکانی بسیار بسیار دور است که نامش از خاطرهها فراموش شده است.
از روش و شیوهی پادشاهی ممول سخن میگوید و به کل با الفاظ طنز و صریح او و حکومت داریاش را زیر سوال میبرد.
در ادامه میبینیم که ممول پادشاه غربستان، به مردم حق انتخاب میدهد و از آنها میخواهد بین بیست و پنج پسرش، شخصی که شایستهتر میدانند را به عنوان پادشاه انتخاب کنند.
پادشاهی که برای اولین بار در طی تاریخ دست به این کار زده و با این عمل و حق انتخابی که به مردم داده، آن ها را بسیار شادمان کرده است.
لحن متن آمیخته به طنر تلخی است و مشکلات یک حکومت و در کل اخلاقیات مردم را با جملات مضحک، به سخره میگیرد.
قسمتی از متن:
‘شاید هم دلیل انتشار این خبر، توجه بیشتری است که مردم اصولا به نقاط ضعف و خبرهای منفی نشان میدهند. غرض اینکه زحمات شاهبانو و همسرش برای به دنیا آوردن بیست و چهار فرزند سالم آنقدر نورد توجه محور گفتوگوی مردم قرار نگرفت که تولید این فرزند عقبافتاده و مشکلدار.’
بهتر است قبل از توضیحات دیگر فهرست و عنوان هر فصل را ببینید، هر کدام از عنوانها مربوط به مشکلاتی که “دموقراضه” برای مردم و مملکت ایجاد کرده و روی آن با توضیحات به نحو احسن سرپوش گذاشته، است.
هرکدام از فصلها به شیوهی خود جالب توجه و دارای محتوایی بسیار جذاب است.
بنا بر گفتهی کتاب تا فصل دوم با عنوان “از اینجا به بعد ماجرا”، مقدمهای بیش نبوده و اصل داستان زین پس شروع میشود که این بخش دلیل تمایز کتاب “دموکراسی یا دموقراضه” با سایر کتابها نیز هست، که این حرف باعث کنجکاوتر شدن هرچه بیشتر من شد تا کتاب را بخوانم.
درواقع “دموقراضه” نامی بود که مردم به پادشاهشان دادهبودند.
داستان اصلی از جایی شروع شد که مردم از وضعیت و نحوهی حکومت پادشاه که بسیار عجیب مینمود و باعث ازار آنها میشد، ناراضی بودند ولی توان و جرئت مخالفت را نداشتند.
قسمتی از متن:
‘اگر این چند صباح را تحمل کنند و دندان بر جگر بگذارند بهتر است از هر اقدام و حرکتی که خدای نکرده منجر به اختلاف و دعوا و جنگ و خونریزی بشود.’
در بخشهایی از کتاب دید پادشاه دموقراضه را نسبت به حکومت به مردم را اینطور میخوانیم:
‘گناه حکومتهای پیشین، این بود که اموال مردم را در جهت اهداف پلید خود خرج میکردند. درحالی که ما این اموال را در جهت اهداف ارجمند خود خودمان خرج میکنیم.
“دزدی کار زشتی است مگر برای اهداف متعالی.” ‘
‘هنر این است که شما بخشی از حرف راست را به مردم انتقال دهید با القاء این حس که همهی حرف راست را بیان کردهاید. این کار البته بسیار دشوار و به همین دلیل هنر است. دروغ گفتن به این دلیل هنر نیست که حقیقت، دیر یا زود آشکار میشود و آبروی انسان دروغگو بر باد میرود و اعتماد مردم به کلی سلب میگردد.’
نویسنده در جای جای متن به معمولی بودن بسیارِ مردم معمولی و سطح پایین آنها در مقابل شاهزادگان اشاره میکند، مردمی که در برابر ظلم سکوت میکنند و خام حرفهایی میشوند که عقل سلیم آنها را رد میکند و این اشاران به صورت این طنز است و بیشتر طعنهوارانه مینماید.
‘عموم مردم و مردم عوام، به این باور میرسند که بهترین تصمیم در هر زمان، تصمیمی است که دموقراضه میگیرد و بهترین کار، کاری است که دموقراضه میکند.’
در همین خصوص در جای جای کتاب و مربوط به موضوعات مختلف بار ها این جمله تکرار شد:
‘مردم عادت میکنند.’
در داستان از مردمی سخن میگفت که احمقانه خودشان و سلامتیشان را فدای خواستههای بیجاعه پادشاه قصه میکردند تا مقام و مناصب بهدست آورند.
متن کتاب از نظر ادبی و دایره لغت، غنی بود و جملهها و عبارات تکراری در طول داستان به چشم نمیخورد، تقریبا دیالوگ مستقیمی در داستان بهکار نرفته بود(جز موارد اندک).
نویسنده لابهلای بازگو کردن ماجرا مدام از استدلالها و نظرات صریح و بدون سانسورش را از زبان نویسنده، به شیوهی سوم شخص مانند این جملات بیان میکند:
‘استدلال نویسنده این است که…’ یا ‘نویسنده اگر پیش از بازگو کردن واقعه…’.
موردی که در کتاب شاید اذیت کننده باشد این است که نویسنده زیادی میان داستان میپرید و اظهارنظر میکرد و پاورقیهای طولانی هم داشت، همین سبک هم باعث دوست داشتنیتر و نمکیتر شدن متن شد.
البته این موضوع در صفحات اول بیشتر است و بهمرور به روالی ثابت و متعادل تبدیل میشود.
همانطور که پیداست ماهیت کتاب سیاسی است و به همین علت به هنگام چاپ مورد استقبال بینظیر مردم قرار گرفت.
این کتاب من را به یاد کتاب قلعه حیوانات نوشتهی جورج اورول میاندازد، داستانی کاملا متفاوت ولی با همان سبک سیاسی نوشته شده است.
‘فرض کنید که آب دریا فاصلهاش با مردم به اندازهی دراز کردن یک دست است، جای دریا را نمیتوان عوض کرد، اما راه مردم را که میشود دور کرد. هزار جور قانون میشود وضع کرد که مردم دور کره زمین بچرخند و دست آخر به همان نقطهای برسند که بودهاند. و از شما به خاطر رسیدن به همان نقطه، تشکر هم میکنند.’
‘بزرگترین دشمن ما علم و دانش است.و تنها راه مبارزه با این دشمن، تحقیر کردن آن است. تا میتوانید از افراد بیسواد، تجلیل کنید. آنها را در صدر بنشانید. مناصب مهم و بزرگ را به آنها بسپارید.‘
نویسنده در جایی از کتاب بهطور مستقیم میگوید:
‘هدف مشترک نویسنده و خواننده از نوشتن و خواندن این داستان، کسب تجربه از زندگی پیشینیان و آموختن درس عبرت بوده و هست.’
در پایان سخن و فصل آخر ما میبینیم که دموقراضه با جدی نگرفتن مردم چه زیانی به خود و حکومتش وارد میکند.
اگر به کتابهای طنز سیاسی یا مطالعه برای آگاهی علاقه دارید، حتما خواندن این کتاب را در لیستتان قرار دهید.
4 پاسخ
این کتاب تاحدودی مرتبط بارشته ی من هست ویکی ازعلایق من هست…ممنون ازمعرفی کتابت. ..اگه کتابهایی دررابطه باسیاست و طنزبیشتر معرفی کنی ممنون میشم گلم…
خوشحالم برات مفید بوده، حتما در آینده از این ژانر بیشتر میزارم زهرای عزیز.
ممنونم گلم🙏
اسمای عزیزم من منتظرمعرفی کتابت هستم کماکان….چون این کتابو من خوندم وتمومش کردم و عالی بودواقعااا….دراین زمینه (سیاسی)اگ معرفی داشته باشی ممنونتم گلم.